یادداشت پژوهشی:
نقش مهارتهای ارتباطی در انسجام خانواده
خانواده به عنوان واحدی عاطفی- اجتماعی هم میتواند کانون آرامش و منبع سلامت و رشد باشد و هم میتواند به دلیل نبود مهارتهای ارتباطی به کانونی آسیب زا تبدیل شود.
به گزارش سرویس پژوهش خبرگزاری صدا وسیما: خانواده به عنوان واحدی عاطفی- اجتماعی هم میتواند کانون آرامش و منبع سلامت و رشد باشد و هم میتواند به دلیل نبود مهارتهای ارتباطی به کانونی آسیب زا تبدیل شود.
در یک خانواده سالم، افراد خانواده، سرزنده و با محبت هستند و همه رفتار و اعمال آنان با نوعی اصالت توام است، افراد به دنبال فرصتی هستند که همدیگر را خوشحال کنند و تنها به فکر خود نیستند، در خانواده سالم، اعضای خانواده نه تنها به نیازهای مادی و زیستی، بلکه به نیازهای معنوی، روانی و روحی یکدیگر نیز توجه میکنند.
در خانواده سالم، افراد، احساسات و عواطف خود را ظاهر میکنند و سعی نمیکنند به دلایل مختلف آن را مخفی نگه دارند. در خانوده سالم، افراد به سخنان یکدیگر با علاقه گوش میدهند، اشتباهات افراد، نشانهای از رشد تلقی میشود و در صورت به وجود آمدن آن، افراد، یکدیگر را سرزنش نمیکنند.
آنها در تماس با یکدیگر و ابراز علاقه، احساس آرامش و راحتی میکنند. خانواده سالم بر اساس امکانات و وضع موجود و نیازهای افراد، برنامه ریزی میکنند، پدر و مادر خود را رهبر و هدایتگر جریان رشد فرزند میدانند.
به اعتقاد کارشناسان مواردی همچون " سردرگمی در نقش ها، نبود توافق بر پذیرش نقشهای مشترک، منتقل نشدن هیجانات و احساسات، رد و بدل نشدن اطلاعات، حمایت نشدن و دلگرم نبودن از یکدیگر، تقابل بجای همدلی و فردیت به جای زوجیت، توزیع نامناسب قدرت در خانواده" میتواند باعث اختلال در خانواده شود و مسیر ارتباط در خانواده را به بن بست برساند و به انسجام و انعطاف پذیری خانواده آسیب وارد کند.
لینگرن (۲۰۰۳)، انسجام خانواده را احساس نزدیکی عاطفی با دیگر افراد خانواده تعریف کرده است. طبق دیدگاه او، دو کیفیت مربوط به انسجام در خانواده، مشتمل بر تعهد و وقت گذراندن با همدیگر است. مراد از انعطاف پذیری خانواده نیز میزان تغییراتی است که در نقش ها، قوانین، کنترل و انضباط خانواده وجود دارد. در خانوادههای انعطاف پذیر، رهبری و مدیریت خانواده با مشارکت اعضای خانواده صورت میگیرد؛ و اعضای خانواده در تصمیم گیری به اتفاق نظر میرسند.
برای بررسی شدت انسجام خانواده معیارهایی برای اندازهگیری وجود دارد. پیوند عاطفی بین اعضا، زمان و فضای مشترکی که اعضا با هم هستند، همراه بودن خانواده در تصمیمگیریها و وجود منافع مشترک برای خانواده همگی معیارهایی برای سنجش انسجام خانواده هستند. تفریحات مشترکی که اعضای خانواده از انجام آنها لذت میبرند نیز در انسجام خانواده تاثیر دارد.
ساختن خانوادهای پیوسته و وحدت یافته نیاز به رعایت نکات و یادگیری مهارتهایی دارد. به عبارت دیگر برای با هم بودن خانواده باید:
۱- برنامه ریزی کرد، ۲- مهارتهای ارتباطی را تقویت نمود و ۳- مسئولیتهای اعضا در خانواده را مدیریت کرد. در این نوشتار به گام اول در مهارتهای ارتباطی یعنی شناخت اختلالها در روابط بین فردی در درون خانواده اشاره شده است. به عبارت دیگر مشکلاتی که میتواند ارتباط بین اعضای خانواده را با تهدید مواجه سازد گزارش شده است.
*عوامل ایجاد اختلال در خانواده کارشناسان خانواده و روانشناسان موارد زیر را به عنوان عوامل مختل کننده ارتباطات در خانواده سالم برشمرده اند.
سردرگمی در نقشها:فرآیند خانواده یک فرآیند در حال تغییر است و نقشها هم همیشه ممکن است تغییر کنند یا برخی مواقع نقشها برعکس شوند. گاهی در دورن خانوادهها نقشهای جدیدی ایجاد میشود. همسران باید آماده باشند نقشهای جدید را بپذیرند. در درون خانواده ما باید آمادگی این را داشته باشیم یا انعطاف پذیری روانشناختی را داشته باشیم که نقشهای جدیدی را بپذیریم.
اگر انعطاف پذیری و آمادگی برای تغییر وجود نداشته باشد خیلی مواقع ممکن است مشکلات اساسی به وجود آید. در مراحل مختلف رشد خانواده (مثلا رفتن فرزندان به مدرسه لازم است در مورد نقشها گفتگو شود.) این گفته اشتباهی است که یکی از همسران بگوید من اول زندگی، نقشم را برای تو مشخص کردم. البته این به معنای این نیست که نقشهایی را که پذیرفتیم تعطیل کنیم؛ بلکه بحث این است که ما باید این انعطاف روانشناختی و آمادگی را داشته باشیم تا تغییراتی را درون نقش هایمان ایجاد کنیم؛ و متناسب با شرایطی که برای خانواده به وجود میآید دوباره نقشها را بازتعریف کنیم و در کنار همدیگر و با کمک همدیگر نقش هایمان را ایفا کنیم.
عدم توافق بر پذیرش نقشهای مشترک:
برخی از نقش ها، نقشهای مشترک است که اعضای خانواده خصوصا زن و شوهر باید در کنار یکدیگر ایفا کنند. گاهی نقشهای مشترک میتواند سرچشمه چالش شوند. نقشهایی مانند فرزندپروری و مدیریت مالی را خانوادهها میتوانند به-صورت مشترک آنها را تعریف کنند.
برخی از نقشها نیز الزاما اشتراکی هستند. مانند نقش پدر و مادری (والدینی) در تربیت فرزند، که ذات این نقش به گونهای است که باید به صورت مشترک ایفا شود و زن و شوهر، هردو باید در فرآیند تربیت فرزند نقش داشته باشند. اعضای خانواده خصوصا والدین میتوانند در خصوص نقشهای مشترک، گفتگو کنند و به توافق برسند که چگونه آن نقشها را به صورت مشترک در درون خانواده انجام دهند. اگر زن و شوهر بپذیرند که به صورت مشترک نقشها را ایفا کنند؛ مطمئنا خانواده حرکت بهتری خواهد داشت و چرخ امور خانواده بهتر خواهد چرخید.
نبود گفتگو و انتقال نامناسب هیجانات و احساسات بین اعضای خانواده:
خانواده یک آهنگ هیجانی دارد. دیدن و شنیدن آهنگ هیجانی خانواده مسئله مهمی است. آهنگ هیجانی خانواده، پیامهای مختلفی را برای دنیای اطراف صادر میکند. آهنگ هیجانی خانواده، از مواردی همچون:"حساسیتهای عاطفی، ابرازهای عاطفی، پاسخگوییهای عاطفی، همبستگیهای درون خانواده" تشکیل شده است. این آهنگ میتواند آهنگی، گوش خراش، ناامید کننده باشد و آهنگی پر از غم و اندوه باشد.
این نوازندگان سازهای درون این خانواده هستند که تعیین میکنند چه آهنگی از درون این خانواده به گوش برسد: نوازندگان موسیقی بیشترین لذت را در وهله اول، خود آنها از نواختن موسیقی میبرند. در یک خانواده سالم معمولا اعضای آن نسبت به احساسات همدیگر حساس هستند؛ و هرکس ساز خود را نمیزند. احساسات حتی هیجانات منفی در فضای خانواده سالم ابراز و شنیده میشود که میتواند کارکردهای زیادی در درون خانواده داشته باشد. وقتی هیجانات منفی بیان شود به نوعی دروازه را به روی خصومتها که در آینده ممکن است خودش را نشان دهد میبندد.
فقدان ارتباطها (رد و بدل شدن اطلاعات) در درون خانواده:
ارتباط اساسا رد و بدل کردن اطلاعات در درون خانواده است که به شکلهای مختلف به صورت کلامی غیرکلامی اتفاق میافتد. در خانواده سالم، اطلاعاتی که رد و بدل میشوند الزاما اطلاعات مهمی نیستند؛ بلکه آنچه مهم است آن اتفاقی است که در نتیجه رد و بدل کردن اطلاعات میافتد. ارتباطی که بین پدر و فرزند یا بین مادر و فرزند رد و بدل میشود مهم است.
به عبارت بهتر آن احساسی که من و تو با هم مرتبط هستیم را ایجاد میکند که این احساس ارتباط داشتن، خیلی مهمتر از محتوایی است که رد و بدل میشود. البته برخی مواقع هم ارتباط و هم محتوای ارتباط، هردو مهم است.
نبود مولفههای دلگرمی و دلگرم بودن در خانواده:
خانوادههایی میتوانند مایه دلگرمی یکدیگر باشند که همدیگر را بپذیرند. پذیرش اتفاق بزرگی است که در بسیاری از رابطههای ما نمیافتد. پذیرش حلقه مفقوده بسیاری از ارتباطهای ما در درون خانوادهها است. گاهی ما همسری را انتخاب میکنیم و مبنایمان از ابتدا این است که که شخصیت او را شکل میدهم.
همسری که ادعا میکنیم دوستش داریم بزرگترین حق زندگی، یعنی حق انتخاب کردن را میخواهیم از او بگیریم. توجه نداریم که مهمترین مسئله در درون خانواده بحث تفاوتها است. بسیاری از ما به تفاوتهای هم احترام میگذاریم و زیبا و لذت بخش در کنار یکدیگر زندگی میکنیم. اما برخی، یاد نگرفته ایم به تفاوتهای هم احترام بگذاریم.
اعتماد کردن مولفه خیلی مهم برای دلگرم بودن در درون خانواده است؛ دیدن و اعتراف به تلاشهای همسر، قدردانی از همسر، دیدن و اعتراف به تواناییهای همسر و تمرکز روی نقاط قوت همسر، از مهمترین مولفههای دلگرم کننده در درون خانواده است. اینها مولفههایی هستند که دلبستگی عمیق و پایدار را در درون خانوادهها شکل میدهند.
نبود توازن مناسب بین فردیت و زوجیت در خانواده: وقتی دو نفر ازدواج میکنند یک نفر میگوید هرچه من گفتم. ما نباید فکر کنیم که میتوانیم طرف مقابلمان را قورت بدهیم. قورت دادن و حذف کردن یعنی طرف مقابل جزئی از ما شود که هرچه ما گفتیم او هم باید انجام دهد. نه اعضای خانواده حتما حریمهایی دارند و فردیت هم وجود دارد، ولی ما دنبال این نیستیم که در زندگی زناشویی بگوییم فردیت را آنقدر قوی کنیم که زوجیت از بین برود. برخی مواقع ممکن است علایق متفاوت باشد.
در خانواده ممکن است تمایلات متفاوتی وجود داشته باشد اعضای خانواده باید همدیگر را درک کنند و به تفاوتهایی که وجود دارد احترام بگذارند. اگر علایق جداگانه افراد را نپذیریم خیلی از مواقع دچار چالش خواهیم شد، ولی در خیلی از مسائل بنیادی و اساسی باید به نوعی تعهد خانوادگی وجود داشته باشد. تعاملات در خانواده نباید به گونهای باشد که اعضای خانواده مقابل همدیگر قرار بگیرند.
توزیع نشدن مناسب قدرت در خانواده:
موضوع قدرت در خانواده بحث مهمی است قدرت کنترل یا نفوذی که روی بقیه اعضای یک خانواده میتواند یک فرد یا مجموعهای از افراد میتوانند داشته باشند. مهمترین مسئله بحث تصمیم گیریهای مشترک است. درون خانواده اگر تصمیمها مشترک گرفته شوند به نوعی قدرت تصمیم می-شود. هر تصمیم اشتراکی به معنای توزیع قدرت است.
خانوادههایی که تصمیمگیری مشترک درون آن وجود دارد مطمئنا نبرد کمتری را در درون آن خانواده بر سر قدرت میبینیم. در موضوعات مختلف ممکن است افراد خانواده توانایی متفاوت داشته باشند. در بحث تربیت، قدرت والدینی بهتر است تقسیم نشود. گاهی ممکن است این قدرت به تاراج رود و دیگران از بیرون خانواده به آن آسیب وارد کنند و یا ممکن است یکی از والدین کنار بکشد و همه را واگذار کند به همسرش. وقتی صحبت از اقتدار در خانواده است منظور قدرتی است که در خانواده مشروعیت داشته باشد.
اگر قدرت از طریق گفتگو در درون خانواده اعمال شود و از طریق متقاعد کردن اعضای خانواده باشد. آن قدرت قدرتی خواهد بود که مشروعیت دارد، ولی قدرتی که درون خانواده به زور و اجبار حرکت میکند کارآیی خودش را از دست میدهد. پس اعمال قدرت باید از طریق متقاعد کردن صورت بگیرد و نه از طریق اجبار. چرا که از طریق اجبار تعارضها به خوبی حل نخواهد شد.
*کلام آخر
آنچه در روابط بین اعضای خانواده مهم است پذیرش تفاوتها است. نقطه قرمز در روابط خانوادگی سوءاستفاده و آسیب به طرف مقابل است. علایق و دلبستگیهای اعضای خانواده با هم متفاوت هستند. باید با تفاوتها به احترام رفتار کرد. در خانواده گرچه قدرت والدینی باید همیشه حفظ شود و تصمیم گیری والدین در خانواده در اکثر مواقع تعیین کننده است، ولی مسیر ارتباطی درون خانوادهها باید از اختلالهای احتمالی رهایی یابد. اگر ارتباط مبتنی بر احساس و روابط متقابل از ابتدا شکل بگیرد و مسائل با گفتگو حل شود. گفتگو به این معنا نیست که پیش فرض افراد این باشد که حرف من درست است و حرف مقابل اشتباه است و در گفتگو باید حرف خود را به کرسی بنشانم. اگر قواعد ارتباطی رعایت شود مسیر ارتباطی خانواده به بن بست نمیرسد.
در خانواده سالم زورگویی وجود ندارد. نقش ها، پرداختن به نقش ها، آماده بودن برای تغییرپذیری نقش ها، و انعطاف پذیر بودن در مورد نقش ها، از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ و اعضای خانوادهها با گفتگو شرایط را برای بهبود عملکرد خانواده فراهم میسازند. اعضای خانواده نسبت به هیجانات، عواطف و احساسات یکدیگر حساس هستند. اطلاعات به خوبی رد و بدل شود. به تفاوتها احترام گذاشته میشود. به همدیگر اعتماد دارند و باعث دلگرمی یکدیگر هستند.
ضمن توجه و اهمیت بسیار به مسائل بنیادی و اساسی و تعهد خانوادگی نباید قدرت اختیار از اعضا خانواده سلب شود. توزیع قدرت در خانواده به معنای تصمیم گیریهای مشترک در بین اعضای خانواده است. در خانواده بسامان و سالم زورگویی وجود ندارد و افراد سعی میکنند با تشریک مساعی به اتفاق نظر و تصمیم مشترک برسند.
پژوهشگر: مهدی ناجی